راستش نامه شما را که خواندم دلم ازاینهمه ظلم بدرد آمد،البته این را
هم بگویم که آتشفشانی دردرونم قل قل میکند ولی میدانم که آنرا باید سرآخوندها خراب
کنم.
مادر میخواستم ازطرف من به پدر بگوئید رفتن ریحانه سخت است، درد دارد ولی برای ما پیام داشت که دردل هرکس که ذره ای وجدان دارد وانسان است
این پیام نشست.
حال پیام چه بود؟ تسلیم درمقابل این آخوندهای بیشرم ووطن فروش هرگز،ما
تسلیم نمیشویم ودرمقابل دردها وسختیها زانو نمیزنیم بلکه با فریادمان با زنجیرشدنمان به مسئولیتی که روی دوش داریم قیام میکنیم و رژیم جنایتکار ولی فقیه را به
زانو وتسلیم وادار میکنیم.
یادمان باشد خداوند همه چیز را میبیند (منظورم نه خدایی که آخوندها
میگویند وتحت نام بهشت وکلید بهشت آدمها را به کشتن میدهند) نه خدایی که با
ترفندهای کثیف به صورت خواهران ما اسید می پاشند، نه آن خدایی که دست مردم را
بخاطردزدی قطع میکند ولی خودشان پولها وسرمایه های این مردم رنجدیده را به یغما برده ودرکشورهای خارجی دربانکها پس
اندازمیکنند یا به عیاشی وکثافتکاری میپردازند، ونه آن خدایی که بهترین جوانان
وکودکان ما را بخاطردفاع ازحق وحقیقت به جوخه تیرباران ودار میسپارد، این خدا،
ساخته آخوندهای دجالال است برای توجیه ناعدالتی ،سرکوب وهزاران چیزدیگر.
خداوند را اگربخواهیم بشناسیم هیچکدام اینها را نمیگوید،خداوند رحمان
ورحیم است ولی به انسانها میگوید سرنوشت ملتی را تغییرنمیدهم تا اینکه بپا بخیزند
وقیام کنند وحق شان را ازظالمان بگیرند ازآنها حرکت وازمن برکت.مادرعزیز،خواهرم ریحانه
واقعی بود وهست، ریحانه دلاور بود وپاکدامن، ریحانه بخاطردفاع ازشرفش وپاکدامنی
ایستاد واجازه نداد پاسداران شب آلوده اش بکنند، بله این خیلی شرف وسرافرازی است.بله
ریحانه بخاطریک ارزشی ایستاد وجانش را داد، پس باید ازاین ارزش نگهداری وحفاظت
کرد.
راستش صبح که ازخانه بیرون میروی انواع ظلمها وبدبختیها را که جلویت
رژه میروند را میبینی، کودکی که باید الان دنبال بازی یا مشق ودرس باشد برای یک
لقمه نان آواره خیابانهاست،نه کودکی میفهمد نه زندگی ، بخدا سخت است، شخصیت او له
میشود، ولی راهی برای او باقی نگذاشته اند، دیگری را غرق دراعتیاد کرده اند که
نتواند سربلند کند ودراین مرداب دست وپا میزند وآخرهم این مواد لعنتی او را به کام
نیستی میکشاند، دیگر توانی برای فکرکردن ازاینکه چه بلایی آخوندها بسرش آورده اند
را ندارد، یکی را چون ندای حق طلبی بلند کرده وجلوی این جانیان ضدبشر ایستاده حقش
زندان واعدام است، وهزاران نمونه دیگر.این رژیم ستم هرکسی را به نوعی به بلایی
مبتلا ودرگیرکرده.بله ولی فقیه این ماردوسر چه بلاها که بسرمردم نیاورده،روحانی
دغل این روباه مکارچه نقشه ها که درسربرای مردم ایران ودنیا ندارد خلاصه همه اینها
یک چیز میخواهند تسلیم شدن به این بدبختیها وتن دادن به آن تا دم مرگ. ولی مادر
وپدرگرامی هرگز، هرگز، هرگز تسلیم نمیشویم چرا ما خودکشی کنیم وخودمان را بسوزانیم
باید دست دردست هم، کاری کنیم که بانیان این جنایتها درآتش خشم مردم بسوزد .نسل ما
ونسل بعدازما یعنی جوانان باید که نسل پیام آور آزادی باشند.من به گفته خانم مریم رجوی خیلی فکر کرده ام بله میتوان وباید .انسان هرچه اراده کند به آن میرسد، پس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر