۱۳۹۴ بهمن ۲۲, پنجشنبه
ایران-لحظه های حماسه وپیروزی دراوج انقلاب برتهران چه گذشت؟
آنشب من با برادر کوچکترم برای راهپیمایی رفته بودیم، مادرم
که نگران شده بود بدنبال ما آمده بود که دربرگشت دریورش ارتشیها وتیراندازی تعریف
میکرد که نزدیک بوده تیربخورد وازصحنه جانفشانیهای جوانان تعریف میکرد، پدرم هرشب
درب خانه را نیمه بازمیگذاشت که اگرصحنه درگیری وتیراندازی شد جوانان محل بتوانند
سریع وارد خانه مان بشوند.آنروزها همه جا درتب وتاب بود واعضای خانواده یا درصحنه
نبرد بودند وکسانیکه نمیتوانستند پشتیبانی میکردند.خودم هم یک صحنه دیدم که هرگزتا
به امروزفراموش نکردم، همه درصف تظاهرات بودیم که درگیری شروع شد یکی ازجوانان با
مادرش داشت خداحافظی میکرد که مادربه او سفارش میکرد نرو که آن پسر به مادرش گفت
اگر هرکدام نرویم چگونه انقلاب را به ثمر برسانیم وپیروز شویم، مادرش عزم او را که
دید به او مقداری پول داد و پیشانی او را بوسید وگفت بخدا می سپارمت و خداحافظی
کرد وجوان هم براهش ادامه داد.
یکشنبه
۲۲بهمن۵۷ –تهران براساس گزارشی ازکیهان:
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر